دانلود فیلم ایتالیا ایتالیا

فیلم ایتالیا ایتالیا جومپا لاهیری نویسندهای هندی است که در آمریکا بزرگ شده و اکثر داستانهای او درباره زندگی مهاجران، غم غربت و احساسات و روابط انسانها در کشوری غریبه است. «یک مسئله موقتی» یکی از داستانهای مجموعه ترجمان دردها است که مژده دقیقی و انتشارات هرمس آن را به فارسی برگرداندهاند.در اقتباس از ادبیات چه وفادارانه باشد چه غیروفادارانه آنچه که اهمیت دارد آن است که نسخه اقتباس شده هویت خود را به عنوان یک اثر مجزا حفظ کند. به این معنا که فیلم لحنی یکدست داشته باشد، شخصیتهای باورپذیری خلق شده باشند و فیلمنامه به نمودی بیرونی برای مدیوم سینما رسیده باشد. داستان به خاطر تفاوتهایی که با یک اثر تصویری دارد بیشتر به درونیات شخصیتها میپردازد. به راحتی ذهن شخصیتها را برای خواننده بر ملا میکند و از اهداف گذشته و آینده شخصیتها سخن میگوید. در سینما اگر چه غیر ممکن نیست اما رسیدن به درونیات شخصیتها کاری پیچیده و سخت است. گاهی تصور میشود اگر فیلمی همه حوادث یک داستان را عیناً در خود جای داده باشد پس نویسنده فیلمنامه کار شاقی نکرده و کارش قابل تقدیر نیست. ولی باید توجه داشت که مراحل پیچیده و دقیقی برای تصویریکردن یک داستان ادبی (به خصوص اگر خود داستان فرم پیچیدهای داشته باشد) به یک اثر سینمایی وجود دارد.
داستان جومپا لاهیری با این جمله شروع میشود: «اطلاعیه حاکی از آن بود که مسئله موقتی است. برق خانه به مدت ۴ شب از ساعت ۹ تا ۱۰ میرود.» درست در اولین جمله اتفاق اصلی پیش برنده داستان به مخاطب اعلام میشود. یک تغییر کوچک قرار است در زندگی شوبا (مرد) و شوکومار (زن) (شخصیتهای داستان) رخ دهد. در ادامه کمی شخصیتپردازی ما را با شخصیتها آشنا میکند و به سرعت به اولین خاموشی میرسیم. شبی که شوبا پیشنهاد میدهد تا بازی اعترافات را آغاز کنند. پیش از شروع اعترافات ما دانستهایم که شوبا و شوکومار زندگی کسالت باری دارند. دیگر چندان عاشق هم نیستند. شوکومار روی کاناپه میخوابد و مهمتر از همه غذایشان را با هم نمیخورند. وقتی برق خانه میرود آنها به دلیل نبود نور کافی مجبور میشوند دست از کارهای خود بکشند و کنار یکدیگر روی یک میز شام بخورند. کنار هم نشستن شوبا و شوکومار در داستان به معنی شروع شدن چیزی جدید بین آنهاست. آنها بلاخره از سر تقدیر یا نقشه قبلیِ شوکومار، تصمیم میگیرند که با هم حرف بزنند و خود را خالی کنند.
در فیلم نادر و برفا در مقدمه فیلم با یک فلش بک نسبتا طولانی عاشق هم میشوند. راوی فیلمنامه نادر است. او از علایق خود میگوید. اشارهای به علایق برفا میکند. با شغلهای آنها آشنا میشویم و این موقعیت را درک میکنیم که نادر از خانه بیرون نمیرود. درست مثل شوبا که دانشجوی دکتری است و به خاطر کارهایش نمیتواند از خانه بیرون برود و آشپزی میکند و جایش با شوکومار عوض شده است. برای ورود به مقایسه فیلم با داستان از شخصیت شوبا شروع میکنیم. در داستان شوبا پسری بسیار خجالتی است. با اینکه در حال دکتری گرفتن است هنوز در روابط اجتماعی خود لنگ میزند. شخصیت درونگرایی دارد و ساده است. در مجموع راوی داستان او را شخصیت جذابی معرفی نمیکند. در مقابل نادر برف کوبان خوشتیپ است. اجتماعی و زبانباز است و در مجموع قرار است یادآور حمید هامون باشد. برای مثال صحنهای را به خاطر آورید که نادر اصرار دارد برفا را برای شام بیرون ببرد. حسن آن صحنه در آن است که قابل باور است. یک رابطه عاشقانه در ایران میتواند اینطوری شروع بشود. اما عیب کار در آن است که این شکل از آشنایی و مقدمهای که از شخصیتها به مخاطب معرفی میشود شخصیتی از نادر میسازد که با شوبای داستان به کل متفاوت است.
:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2