نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم مادر قلب اتمی

دانلود فیلم مادر قلب اتمی

فیلم مادر قلب اتمی «مادر قلب اتمی» پس از سه سال توقیف بودن بلاخره اکران شد. فیلمی که همچون ساخته قبلی احمدزاده (مهمونی کامی) به زندگی جوان‌های پولدار و مرفه تهرانی می‌پردازد. با نقد این فیلم همراه زومجی باشید.

 

نسل جوان سینمای ایران تلاش زیادی می‌کند تا با تجربیات تازه فرم جدیدی را در سینمای ایران ایجاد کنند. عدم پیروی از اصول کلاسیک قصه‌گویی دستمایه برخی از این آثار است. احمدزاده در «مادر قلب اتمی» شکل تازه‌ (یا متفاوتی) برای فیلمش انتخاب کرده اما بیش از آنکه این تازگی نوعی تجربه در فرم یا ساختار باشد به ترکیب آشفته‌ای از آثار پست مدرن شبیه شده که پوسته جدیدی دارد اما از درون خالی و بدون محتواست. در این مطلب بررسی می‌کنیم که چگونه انتخاب‌های به خصوص فیلمساز چنین ماحصلی داده و آیا راهی وجود دارد که بتوان فیلم را دوست داشت؟

آنچه که باعث می‌شود یک اتفاق، یک شخصیت یا یک صحنه در یک فیلم وجود داشته باشد به انتخاب فیلمنامه‌نویس و فیلمساز باز‌می‌گردد. آن‌ها انتخاب می‌کنند که چه چیز‌هایی را به چه شکلی کنار هم قرار دهند تا مفهوم یا حسی به مخاطب منتقل شود. بدون شک وجود ارتباط بین صحنه‌ها یا نخ تسبیحی که مسیر اتفاقات داستان را به هم وصل کند کمک زیادی به درک فیلم می‌کند. مشخصاً الگوهای ارتباطی در یک فیلم بین اجزای تشکیل دهنده، فرم را می‌سازد. از این منظر حذف یک صحنه در صورتی که دیگر صحنه‌ها وابستگی دقیقی به آن داشته باشند به فرم فیلم و در نهایت انتقال مفهوم ضربه خواهد زد. در ادامه بررسی می‌کنیم که اگر برخی از اجزای مادر قلب اتمی حذف شوند اثر چه ضرباتی جز کوتاه شدن زمانش خواهد خورد.

قابل توجه است که ممکن است در ادامه بخشی از داستان فیلم لو برود

قصه از آنجا شروع می‌شود که آرینه (با بازی ترانه علیدوستی) و نوبهار (با بازی پگاه آهنگرانی) از یک مهمانی بیرون می‌آیند و در خیابان می‌چرخند. فیلم از نیمه شب شروع می‌شود و با طلوع خورشید تمام می‌شود. قصه به طور مشخص با چند تصادف جلو می‌رود. آن‌ دو اتفاقی کامی را در راه می‌بینند، با او هم صحبت می‌شوند و در یک تصادف از او جدا می‌شوند. در آن تصادف با جوان مرموز فیلم با بازی محمدرضا گلزار برخورد می‌کنند و درگیر یک داستان پیچیده دیگر می‌شوند. جوان بدهی آن‌ها را در تصادف پرداخت می‌کند و در تمام مدت فیلم به بهانه این بدهی آن‌ها را اذیت می‌کند. در نهایت با یک بازی سنگ کاغذ قیچی قرعه روی جوان می‌افتد و او از پشت بام می‌پرد و فیلم همزمان با رویای جوان که خودش را با همه شخصیت‌های فیلم یکی می‌داند تمام می‌شود.

در پاره اول فیلم فضای هجوگونه و طنزآلود دارد و یادآور فیلم «اسب حیوان نجیبی است» ساخته عبدالرضا کاهانی است
فیلم تقریباً ساختاری دوپاره دارد. از زمانی که گلزار به فیلم اضافه می‌شود فضای داستان شکل مشخص و متفاوت با ابتدای فیلم دارد. فیلم به ژانر علمی تخیلی نزدیک می‌شود و شاید هم با آن شوخی می‌کند. اما در پاره اول فیلم فضای هجوگونه و طنزآلود دارد و یادآور فیلم «اسب حیوان نجیبی است» ساخته عبدالرضا کاهانی است. در پاره اول فرض کنید بعد از آنکه آرینه و نوبهار از مهمانی بیرون آمدند با کامی ملاقات نکرده و مستقیماً تصادف می‌کردند. با این تغییر دو سکانس از فیلم حذف می‌شد. کامی نمی‌توانست خوابش را که اسم فیلم از دل آن بیرون آمده تعریف کند، چند شوخی از دست می‌رفت و در نهایت پلیس در سکانس‌های آینده کسی را نداشت که به جای آرینه و نوبهار دستگیر کند. ممکن است دلیل حضور کامی شخصیت‌پردازی کاراکتر‌های اصلی باشد. اما چه مولفه‌های از شخصیت‌ها در این دو سکانس به مخاطب داده می‌شود جز اینکه این‌ها جوان‌های بی‌خیالی هستند که کاری جز خوش‌گذرانی ندارند؟ راه‌های جذاب‌تر و بهتری جز اضافه کردن یک شخصیت به داستان وجود نداشت؟ از این دو سکانس بگذریم، در باب شخصیت پردازی جز آنکه آرینه پیانو می‌زند و نوبهار آسم دارد و باید زود‌ به زود دستشویی برود چه چیز راجع به شخصیت‌ها، آرزوهایشان، اهدافشان و گذشته‌شان می‌دانیم؟ البته نیازی هم به شخصیت‌پردازی وجود ندارد چرا که کاراکترها عملاً به بحران جدی در فیلم مواجه نمی‌شوند که ویژگی‌های شخصیتی‌شان به کمکشان بیاید. تنها بحران و کشمکش جدی فیلم برای آرینه در مقابله با جوان نامعلوم‌الحال (گلزار) شکل می‌گیرد که بیش از آنکه از منطق درونی درام و شخصیت‌ها بیرون ‌آمده باشد ساختگی و غیرطبیعی است.

کمی پیش برویم. به یک تصادف واقعی برمی‌خوریم. راننده ماشین مقابل مردی با یک ماشین قدیمی و تمیز است که به بیان راوی هر شب در خیابان می‌گردد تا تصادف کند. (پس چرا ماشینش انقدر نو است؟) فرض کنید تصادف حذف شود. همراه با آن ملاقات با مرد هم حذف می‌شود. پس نیازی نیست که پولی به او داده شود. پس نیازی نیست که کامی دنبال عابر بانک برود و به خاطر یارانه‌ها نتواند پول نقد پیدا کند. پس نیازی نیست که گلزار به قصه اضافه شود و مهمتر از آن پای پلیس به قصه اضافه نمی‌شود. البته در جهان بی‌منطق فیلم چندان مشکلی ندارد که تصادف وجود نداشته باشد اما پلیس اتفاقی جلوی ماشین آرینه را بگیرد و از آن‌ها سوالاتش را بپرسد. به هر حال این تصادف باعث آشنایی و مدیون شدن آرینه و نوبهار به جوان (گلزار) می‌شود. اما جز این نه در ادامه درام نقشی دارد. نه کمکی به شخصیت‌پردازی می‌کند و نه نگرانی خاصی برای مخاطب ایجاد می‌کند و نه مانند نمونه مشابه‌اش «اسب حیوان نجیبی است»، سیر حوادث تصادفی که در فیلم رخ می‌دهد وضعیت‌ را برای شخصیت‌ها خطرناک‌تر و پیچیده‌تر می‌کند. به علاوه شکل شخصیت پردازی پلیس در آن فیلم علاوه بر جذاب بودن امکان نزدیک‌ شدن و همذات پنداری را به مخاطب می‌دهد.

در فیلم «اسب حیوان نجیبی است» پلیس قلابی بر خلاف پلیس در این فیلم نقش جذاب‌تر و کنجکاوی برانگیزی دارد که امکان همذات پنداری نیز می‌دهد
فیلم از جایی که دوباره جوان اتفاقی سوار ماشین آرینه می‌شود وارد مسیر تازه‌ای می‌شود. همانطور بی‌منطق و با دلایل احمقانه و باورناپذیر شخصیت‌ها در مسیر تازه‌ای می‌افتند و بدون هیچ دلیل مشخصی سراغ بدل صدام حسین می‌روند. این اتفاق به همان اندازه غیرمنتظره و غیر طبیعی است که در یک فیلم ملودرام ناگهان سوپرمن ظهور پیدا کند. مسلماً این اتفاق شُک آور و غیرمنتظره است اما از منظر فرم فیلم کاملاً نامتناسب و بی‌فایده است. مسئله آنجاست که در درام وقتی تعلیق و نگرانی برای مخاطب به‌وجود می‌آید که حادثه‌ای غیرمنتظره اما متناسب با فضای داستانی فیلم در معرض اتفاق افتادن باشد وگرنه فیلم درگیر اتفاقاتی آسمانی و زمینی می‌شود که از نقطه‌ای به بعد نه برای شخصیت‌ها اهمیت دارد و نه مخاطب.

فیلم عملاً با الگوی دو شخصیت داریم حالا چی کار کنیم؟ تصادفی به شخصیت سوم بر‌بخوریم. سه شخصیت داریم حالا چی کار کنیم؟ تصادف کنیم تا سر و کله شخصیت چهارم پیدا شود و حالا چی‌ کار کنیم؟ شخصیت بعد و تصادف بعد و دوباره تصادفی دیگر، ساخته شده است. این بی‌منطقی بالاجبار با یک فریب و ابهام قرار است به نهایت برسد. دو نوع ابهام در سینما وجود دارد. گاهی از سر پختگی فیلمساز است و گاهی از سر ناشی‌گری. فیلمساز پخته با درک این مسئله که جهانی که در آن زندگی می‌کند ابهاماتی دارد که ذهن بشر را مشغول خود کرده فیلم و شخصیت‌ها را به همان اندازه پیچیده می‌کند و به نوعی از هنر متعالی دست می‌یابد که جستجو در اثر هنری جز جدا نشدنی اثر می‌شود اما فیلمسازی که از سر ناشی‌گری و با تمایل به آنکه خود را هم رده فیلمساز متعالی قرار دهد دست به مبهم کردن داستان خود می‌زند عملاً به ظاهری مشابه با برخی آثار مبهم دست می‌یابد اما در نهایت به معنای متعالی دست نمی‌یابد. برای مثال شخصیت جوان در انتهای فیلم مجبور است برای پیچیده‌تر کردن خود دیالوگ معروف فیلم «سامورایی» ژان پیر ملویل را تکرار کند:‌ «من هیچوقت نمی‌بازم» اما نباختن جف کاستلو در سامورایی به قوانین شخصی و منش و درونیات او بازمی‌گردد که او را جاودانه می‌کند و مؤلفه‌های بسیاری در فیلم برای رسیدن به این ویژگی شخصیتی کنار هم قرار داده شده است. اما در «مادر قلب اتمی» فقط ظاهر این ویژگی شخصیتی مثل برچسب به شخصیت زده شده تا او را پیچیده کند و عملاً این روش شکست خورده خواهد بود. مخاطب به اندازه کافی با شخصیت‌ها همذات پنداری نخواهد کرد و به دلیل ریتم نامناسب فیلمنامه و نبوده قصه مرکزی واحد و جذاب خسته‌کننده پیش ‌خواهد رفت. فیلمساز نیز راهی ندارد جز اینکه ادعا کند گوشه‌هایی از فیلم من مبهم است و حتی خود نیز به برخی از ابهاماتش اشراف ندارم و این لذت سینما است. صادقانه بخواهیم با این طرز فکر مواجه شویم باید بپذیریم فیلمساز دغدغه مشخصی نداشته و از شکم سیری مثل شخصیت‌های فیلم در خیابان‌های فیلمسازی می‌چرخد و به خود ویژگی‌هایی را می‌چسباند تا مورد توجه قرار گیرد.

فیلم مرز رویا و واقعیت را طی نمی‌کند بلکه واقعیتی تحریف شده است که زور می‌زند خود را شبیه رو رویا نشان دهد

بیاییم مثل دنیای بی منطق فیلم تصور کنیم که اگر فیلم از انتها آغاز می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ یعنی ما از لحظه‌ای فیلم را آغاز می‌کردیم که گلزار همراه آرینه و نوبهار در تونل ایستاده تا از درب C-27 وارد دنیایی تازه شود. فیلم چه چیزهایی را از دست می‌داد؟ اول از همه تا اینجا چه شناختی از شخصیت‌ها داشته‌ایم؟ آیا مقدمه طولانی فیلم کمکی به شناخت کاراکترها کرده؟ از آن گذشته چه حادثه‌ای در فیلم بر ادامه ماجرا اثرگذار است؟ تنها کارایی سکانس‌های پیشین ایجاد فضایی رعب‌آلود از شخصیت گلزار است که به واسطه دوستی‌اش با بدل صدام حسین ایجاد شده و فیلمساز کاملاً در این مورد ناموفق عمل کرده است. با این فرض بی‌منطق به یک فیلم کوتاه از دو دختر می‌رسیم که از مهمانی بیرون آمده‌اند حال مردی اتفاقی در ماشین‌شان هست که می‌خواهد از طریق دری آن‌ها را به دنیایی دیگر ببرد. این ایده بیش از آنکه به یک ایده دراماتیک برای یک فیلم بلند سینمایی شبیه باشد مشابه ایده‌ای لحظه‌ای برای ساخت یک فیلم کوتاه در تمرینی کلاسی است. بدون شک بدون منطق پیش بردن ماجرا کار ساده‌تری است. فیلم مرز رویا و واقعیت را طی نمی‌کند بلکه واقعیتی تحریف شده است که زور می‌زند خود را شبیه رویا نشان دهد. سکانس‌های انتظار در آسانسور و سردرگمی آرینه در راه پله خانه‌اش دقیقاً چه ارتباط فرمی یا مضمونی با دیگر بخش‌های فیلم دارند؟‌ راهکار همه فیلم‌های اتفاقی و بدون منطق که بیش از آنکه از سر تفکر شکل گرفته باشد از احساس ناپخته فیلمساز و شور و هیجان‌اش در برابر ایده شکل می‌گیرد برای پایان دادن به این همه تصادف یک خیال‌پردازی درک نشدنی و اضافه کردن ابهامی دیگر است تا به بهانه پایان باز سعی در پیچیده نشان دادن فیلم به مخاطب کنند. درست شبیه به پایانی که در مهمونی کامی وجود دارد.

علی احمدزاده تلاش زیادی دارد که خود را به جریان پست مدرنیسم در سینما نزدیک کند. فیلم قبلی او نیز بر پایه تصادف شکل گرفته و روابط علل و معلولی رعایت نمی‌شوند. شاید در «مهمونی کامی» با در نظر گرفتن آنکه فیلمساز تلاشی برای زدن حرف‌های گنده سیاسی و فلسفی نمی‌کند و همچنین بیشتر به شخصیت‌پردازی اهمیت داده شده است نمونه موفق‌تری به حساب بیاید. اما «مادر قلب اتمی» با تمام بازیگران شاخصی که دارد یک فیلم سردرگم، بی هدف و از سر دلخوشی است که توانایی همراه کردن مخاطب نه به لحاظ ذهنی و احساسی و نه به لحاظ منطقی ندارد.  

 



:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود قسمت هشتم سریال گلشیفته

دانلود قسمت هشتم سریال گلشیفته

دانلود قسمت 8 سریال گلشیفته > هومن سیدی بازیگر و کارگردان سینما که پیش از این با بازی در نقش پیمان در مجموعه عاشقانه مورد توجه مخاطبین قرار گرفت، قرار است در گلشیفته سریال جدید بهروز شعیبی به ایفای نقش بپردازد.

تصویربرداری این مجموعه ویژه نمایش خانگی به تهیه‌کنندگی علی اکبر نجفی و سرمایه‌گذاری صادق یاری هم‌اکنون ادامه دارد و پیش از این مهدی هاشمی و نازنین بیاتی هم جلوی دوربین رفته‌اند.

فیلمنامه این مجموعه توسط خشایار الوند به نگارش درآمده است. الوند تاکنون نویسندگی مجموعه هایی چون قهوه تلخ ، مرد هزار چهره و دیوار به دیوار را بر عهده داشته است.

گلشیفته که یکی از پربازیگرترین مجموعه های شبکه نمایش خانگی است در ژانر کمدی – اجتماعی ساخته می شود.

بازیگرانی که تا کنون حضورشان در این پروژه قطعی شده است عبارتند از مهدی هاشمی، مهناز افشار، سیامک انصاری، نازنین بیاتی، بهاره کیان افشار، شیلا خداداد با هنرمندی ویشکا آسایش و با حضور هومن سیدی.

بهروز شعیبی تاکنون ساخت فیلم های سینمایی همچون دهلیز و سیانور را در کارنامه خود دارد. همچنین فیلم سینمایی دارکوب آخرین ساخته این کارگردان، هم اکنون مراحل فنی را طی می کند و قرار است در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآید.



:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود قسمت سوم فصل دوم سریال ساخت ایران

دانلود قسمت سوم فصل دوم سریال ساخت ایران

دانلود قسمت 3 فصل دوم سریال ساخت ایران > از حدود ۶ سال سپری شدن از فصل یک ، مجموعه «ساخت ایران۲» که فصل دوم آن به حساب می آید به کارگردانی برزو نیک نژاد ساخته شد و اکنون می توانید تمامی قسمت های فصل دوم این سریال را همزمان با انتشار سراسری به صورت قانونی دانلود و مشاهده کنید. فصل دوم به گفته عوامل سازنده آن ، در ادامه فصل یک سریال خواهد بود و کمی چاشنی کمدی آن بیشتر خواهد شد.

ساخت ایران 2 قرار است در 26 قسمت ساخته شود . و علاوه بر حضور امین حیایی و محمد رضا گلزار ، محسن کیایى ، سارا بهرامی ، سحر دولتشاهی و مهران احمدی بازیگران این سریال می باشند .

خلاصه فصل یک سریال ساخت ایران
فصل یک از آنجایی شروع شد که غلامحسین، دزد خرده‌پایی ، یک روز شاهد تصادف اتومبیل با مردی میانسال می‌شود. وی کیف مرد مجروح را می‌ دزد که در آن کیف یک لپ تاپ و پاسپورت وجود دارد . او سعی دارد که کیف را به فروش برساند. اما به دلیل این که پلیس دنبالش است تصمیم می گیرد به خارج برود و از ایران فرار کند. غلامحسین با رفیق قدیمی خود (جمشید) در پاریس ملاقات می کند. آن ها بعد از اینکه مطلع می شوند این کیف مربوط به یک دانشمند می باشد و قرار بوده است ماده جدیدی را که تولید کرده است به خارجی ها ارائه دهد تصمیم می گیرند غلاحسین را به جای آن داشمند جا بزنند . غلام و جمشید با شخص پولداری به نام  لریان رئیس شرکت دوریس فرانسه ،  وارد معامله می شوند و آن ها را وارد یک سری اتفاقات خطرناک می کند. آن ها برای دریافت پیش پرداخت با مشکلات تازه ای روبرو می شوند.  از آنجا که آن ها یک حساب برای واریز پول نداشتند غلام با مادر ودختر ایرانی که به طور اتفاقی در فرودگاه با آن ها آشنا شده بود هماهنگی می کند تا پیش پرداخت به حساب آن ها واریز شود.  در این میان دکتر افشار جم نیز از بیمارستان مرخص می شود.و او نیز به فرانسه سفر می کند. در ادامه این سه نفر با هم همراه می شوند اما در فرانسه اتفاقاتی برای آن ها می افتد و توسط افراد لوریان زندانی می شوند . اما از آنجا که ماموران بین المللی همه چیز را تحت کنترل داشتند سر انجام نجات می یابند و به ایران باز می گردند.



:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم بلوک 9 خروجی 2

دانلود فیلم بلوک 9 خروجی 2

فیلم بلوک 9 خروجی 2 > فیلم سینمایی «بلوک 9 خروجی 2» به کارگردانی علیرضا امینی سه شنبه 29 مهر در تالار استاد ناصری خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.
به گزارش خبرگزاری مهر، در شصت و هشتمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران فیلم «بلوک 9 خروجی 2» به کارگردانی و نویسندگی علیرضا امینی به نمایش درآمد و پس از پخش فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور علیرضا امینی، محمدرضا شریفی نیا و حمیدرضا آذرنگ؛ کارگردان، تهیه‌کننده و بازیگر این فیلم و با حضور رضا درستکار به عنوان منتقد و کیوان کثیریان به عنوان مدیر جلسه برگزار شد.

در ابتدای این نشست علیرضا امینی با اشاره به مشکلات مالی ایجاد شده بر سر راه تولید این فیلم، دلیل ورود محمدرضا شریفی‌نیا به این پروژه به ‌عنوان تهیه ‌کننده را توضیح داد.

در ادامه نشست، حمیدرضا آذرنگ بازیگر فیلم با بیان اینکه از اول قرار نبود در این فیلم بازی کنم و بر حسب اتفاق وارد جریان ساخت آن شدم، بازی در «بلوک 9 خروجی 2» را مایه افتخار و خوشحالی خود دانست و گفت: نگاه‌های موجود یا با غضب به گذشته می‌ نگرند یا نظر لطف به آینده دارند و ما در واقع فراموش‌شدگان قرن خودمان هستیم. وقتی جامعه‌ای در شرایط نامناسبی به ‌سر می‌برد، چگونه می‌توان امید را به نسل‌های آینده تزریق کرد؟ ترس‌های ما باعث این اتفاقات شده و ای کاش از این ترس‌ها عبور کنیم، چرا که ترس‌های شریف‌تری برای ترسیدن وجود دارد.

انتخاب قصه های تلخ یک نوع سلیقه است

کیوان کثیریان مدیر سینماتک خانه هنرمندان ایران نیز با اشاره به اینکه تلخ و شیرین بودن یک قصه به تنهایی باعث ارزش‌گذاری بر فیلم نمی‌شود، انتخاب یک قصه‌ تلخ را به خودی خود نه رذیلت و نه فضیلت، بلکه یک جنس سلیقه دانست که به نظر کارگردان بستگی دارد. این فیلم به یک بحران و فاجعه در زندگی یک بچه می‌ پردازد، این موضوع را در دیگر فیلم‌های امینی نیز به شکل‌های مختلف قابل مشاهده دانست.

امینی در پاسخ به سوال کثیریان مبنی بر چگونگی نوشته شدن نمایشنامه و تزریق تلخی در آن گفت: یک زمانی در جمعی حضور داشتم که 5 بچه هم آنجا بودند ولی با هم بازی نمی‌ کردند و هر یک به گوشه‌ای خزیده بودند، این قضیه برای من جای سوال داشت و بعد فهمیدم همه آنها بچه‌های طلاق بوده‌اند.

وی ادامه داد: پی بردم که مقوله طلاق ممکن است برای زن و شوهری که از هم جدا می‌شوند ضربه زننده باشد ولی قطعا یک قربانی خواهد داشت که بچه است، و این بچه است که دچار مرگ جسمانی یا روحانی خواهد شد. از اینجا بود که این سوژه تبدیل به دغدغه اجتماعی سینمای من شد. این فیلم را خیلی‌ها دیده‌اند و اکثر کسانی که با آن ارتباط برقرار کرده‌اند بچه‌های طلاق بوده‌اند، و من هنوز فکر می‌کنم فیلم نتوانسته آن تلخی را به‌ طور کامل نشان دهد و ضربه وارد آمده به این بچه‌ها فجیع ‌تر از آن چیزی است که فیلم توانسته به نمایش گذارد.

وی با انتقاد از برخی تنگ ‌نظری‌ها درباره این فیلم گفت: این فضا برای من به شدت خسته ‌کننده شده است و الان به این فکر می ‌کنم به جای پرداختن به این موضوعات، فیلم‌های بی ‌دردسری بسازم که به ‌راحتی به جشنواره راه یابند و بعد هم اکران شوند.

شریفی‌نیا تهیه ‌کننده‌ این فیلم دلیل این برخوردها را نگاه اشتباه مسئولان دانست که موضوع مطرح شده در فیلم را به کل جامعه تعمیم می‌دهند.

وی ادامه داد: فیلمساز بر اساس مشکلی که در جامعه با آن روبرو می‌شود فیلمش را می‌سازد و چنین معضلی ممکن است به کل جامعه قابل تعمیم باشد یا نباشد. مثلا اگر در مورد مقوله سرطان حرف بزنیم، تمام اجزاء فیلم بر اساس موضوع سرطان چیده می‌شود، اما پرداختن به مقوله سرطان معنایش این نیست که تمام جامعه سرطان دارد. اگر این مسائل از هم تفکیک شود هیچ مشکلی ایجاد نمی‌شود. واقعیت این است که معضل طلاق در جامعه وجود دارد و قابل انکار نیست، و این یکی از بهترین فیلم‌هایی است که می‌شد در این زمینه ساخت.

شریفی‌نیا با بیان اینکه این فیلم به دلیل نگاه تنگ‌ نظرانه تعداد معدودی افراد از اکران بازمانده است، تلخی این فیلم را دارویی برای درد طلاق دانست که هرچه تلخ ‌تر باشد تاثیرگذاری‌اش نیز بیشتر است. مساله ‌ای که در فیلم مطرح می‌شود به هیچ‌ وجه سیاسی نیست بلکه اجتماعی است و به خانواده مربوط می‌شود. من مطمئنم دیدن این فیلم مانع از جدایی افراد می‌شود و افتخار می‌کنم که تهیه‌کننده چنین فیلمی هستم. امیدوارم حتی اگر فرصت اکران به آن داده نشود از طریق شبکه پخش فیلم به درون خانواده‌ها برود و دیده شود. از نظر من درگیر شدن تماشاگر با فیلم و زخمی شدنش در اثر تلخی فیلم، امر درست وتاثیرگذاری است.

در ادامه نشست رضا درستکار به فیلم «گاو» اشاره کرد که در سال 48 ساخته شده و طبق تعریف‌های کنونی سیاه ‌نمایی محسوب می‌شود، اما آنچه به آن سیاه ‌نمایی می‌گویند در واقع هشدار درست زمانه خودش محسوب می‌شود.

وی با اشاره به اینکه واژه‌ سیاه ‌نمایی جایی در ارزش‌گذاری فنی یک فیلم ندارد، مشکل این فیلم از نظر فنی را نداشتن جغرافیای سبک و گفتار دانست و گفت: فیلمی جو گفتار پیدا می‌کند که متناسب با زمان یا سبک خودش باشد، در حالی‌که در این فیلم ما جغرافیایی از این آدم‌ها نمی‌بینیم. این فیلم اگر می‌خواهد روی مقوله طلاق در جامعه اثر بگذارد باید بتواند جغرافیای انسان‌های عصر خودش را نشان بدهد، مثلا فشار امر مدرن، جامعه و.. که به‌صورت خودجوش در انسان‌ها نهادینه شده است. در این فیلم تصویری لانگ‌شات از جامعه نمی‌بینیم، در حالی‌که لازم است ببینیم و بدانیم چرا اینقدر زندگی این آدم‌ها بهم ریخته است، اما فیلم اینها را نمی‌بیند و خیلی قائم به فرد حرکت می‌کند.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 146
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود  قسمت سیزدهم فصل سوم سریال شهرزاد

دانلود  قسمت سیزدهم فصل سوم سریال شهرزاد

دانلود  قسمت 13 فصل سوم سریال شهرزاد > و «شیرین-صابر» کاملا اتفاقی بوده و خبری از شم کارآگاهی ماوراالطبیعی سروان آپرویز نیست. سریال در همین ابتدا نشان می‌دهد که داستان بیش از پیش پیچیده شده است و می‌توان امیدوار بود که سریال شهرزاد قرار است از شر کلیشه‌های روایی سریال‌های ایرانی در پایان‌بندی رها باشد. پس از گفت گوی آپرویز و الیاس مستقیم به سراغ فرهاد، صابر و شیرین می‌رویم؛ جایی که این سه خیلی زود و پس از یک مکالمه ساده با یکدیگر هم‌پیمان می‌شوند و قرار می‌شود با هم‌فکری به سراغ دشمنان مشترک‌شان بروند. هم پیمان شدن این سه شخصیت حداقل می‌توانست از نظر دیالوگ‌نویسی کمی پیچیده‌تر و بهتر باشد.

این قسمت به نوعی منحصربه‌فردترین قسمت سریال است
در ادامه سریال سراغ پرداخت به خانواده سعادت می‌رود. خانواده‌ای که شاید پرداختن به‌ آن غیرمنطقی باشد اما در این اپیزود پرداخت به این خانواده موجب پایان یافتن نسبی خط داستانی هوشنگ بود. اتفاقی که به دلیل پیشینه این شخصیت نه‌تنها منطقی است، بلکه بن‌مایه‌ای اخلاقی هم دارد. با اینکه نحوه خودکشی کردن هوشنگ در نوع خود جالب توجه است و به مفاهیم اخلاقی مانند نتیجه‌ی خیانت به کشور و خانواده هم اشاره دارد اما شیوه‌های بهتری هم برای پرداختن به این اتفاق وجود دارد. ساده‌ترین نمونه این است که قباد یا نصرت هوشنگِ مهره سوخته را از بازی حذف کنند. البته نکته‌ای که در رابطه با حذف این کاراکتر وجود دارد، یکی این است که هوشنگ به واسطه گذشته ذلت‌بارش به مرز جنون رسید و همین جنون او را به کام مرگ کشاند. نکته بعد این که کاراکتر هوشنگ با تمام اعمالی که انجام داده بود، از دنیا پاک نشد، بلکه به نحوی پایش در دنیا بند ماند. نکته‌ی مهم و آخر هم اینکه این حذف کاراکتر هوشنگ می‌تواند نشانه‌ای بر این باشد که سازندگان حواس‌شان به پایان سریال است و کم‌کم دست به کار شده‌اند تا نقشه‌هایشان را برای پایان‌بندی سریال شهرزاد پیاده کنند.

سریال شهرزاد دقیقا پس از ماجرای خودکشی‌شدن هوشنگ، وارد جنایی‌ترین تم خود شد. جایی که آپرویز برای فرهاد نقشه می‌چیند و فرهاد به واسطه همان نقشه به حساب سرهنگ تیموری می‌رسد. سکانسی که به کمک فلش بک‌های ذهن آپرویز درباره وقایع پیشین، توانست ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند و بیننده را به خوبی در متن ماجرا قرار دهد. جایی که فرهاد و صابر با یک نقشه حساب شده و کلاسیکِ بزن بهادری سرهنگ تیموری را می‌دزدند و یکی از بهترین نمایش‌های ممکن را برای بازجویی‌اش اجرا می‌کنند. ماجرایی که به رویارویی نماد آزادی‌خواهی (فرهاد) و نماد فساد (سرهنگ تیموری) منجر می‌شود و در متنش فرهاد بازجویی از بی‌گناهان را کاری حقیرانه می‌داند و در اقدامی کاملا نمادین، نامه اعمال شرارت‌بار تیموری را روی درجاتش سنجاق می‌کند. در انتها نیز غیرقابل پیش‌بینی‌ترین فرضیه برای مرگ تیموری به حقیقت تبدیل می‌شود و او به دست سرهنگ آپرویز به قتل می‌رسد. قتلی که باز هم به واسطه بازی بی‌نقص امیر جعفری و البته مصطفی زمانی و امیرحسین فتحی به یکی از سکانس‌های منحصربه‌فرد شهرزاد تبدیل شده است.

تم جنایی سریال در اوج خودش است
اما تعقیب و گریز فرهاد و آپرویز به مرگ تیموری ختم نمی‌شود و آپرویز با جسارت همیشگی‌اش سالار را از شیرین و صابر پس می‌گیرد. تا همین‌جای داستان پیچدگی‌ها و احتمالات داستانی به قدر کافی زیاد شده‌اند اما سریال به همین بسنده نمی‌کند و در یک پیچش دیگر، اکرم تصمیم می‌گیرد به شهربانی برود و برای نجات فرزندش همه چیز را لو بدهد تا کار برای آپرویزی که در دوران شانسش بود، در یکی از سخت‌ترین حالات ممکن قرار بگیرد. در سکانس اعترافات اکرم مانند سکانس بیمارستان شاهد فلش بک‌هایی به گذشته بودیم. البته هرچه فلش بک گذشته آپرویز در روند شکل‌گیری ارتباط مخاطب و سریال موثر بود، دیگر فلش‌بک های اپیزود غیر ضروری بودند. چرا که سریال باید به مخاطبش فضای فکر کردن بدهد و باعث شود مخاطب با فکر کردن روی مفاهیم سریال با آن ارتباط برقرار کند و استفاده بیش از اندازه از المان‌هایی مانند فلش‌بک جلوی این امر را می‌گیرد.

قسمت سیزدهم از فصل سوم سریال شهرزاد با پرداخت به خرده داستان‌ها، حذف درست شخصیت‌ها و روایت محکم، تبدیل به یکی از بهترین اپیزودهای این سریال شد. این اپیزود با این که از مشکلاتی هم رنج می‌برد اما به خوبی مخاطب را درگیر می‌‌کند و با پایان‌بندی خود به مخاطب هفت روز وقت می‌دهد تا برای چند اپیزود باقی‌مانده‌ی سریال، فرضیه‌پردازی کند.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 155
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود برنامه خندوانه فصل پنجم

زمان پخش و تکرار خندوانه فصل ۵

دانلود برنامه خندوانه فصل 5 خندوانه ۵ در فصل پنج در روزهای چهارشنبه ، پنجشنبه و جمعه هر هفته پخش خواهد شد.

ساعت پخش این سری از خندوانه مطابق فصل های قبل ساعت ۱۱ شب و در روز بعد ساعت های ۷ صبح ، ۱۱ صبح و ۱۷ عصر بازپخش خواهد شد.

طبق گفته ی رامبد جوان، این فصل تا اول محرم پخش خواهد شد و ادامه ی آن بعد از ماه محرم و صفر پخش می شود.

برگشت جناب خان به خندوانه
همانطور که می دانید شخصیت عروسکی جناب خان در فصل چهارم خندوانه حضور نداشت. دلیل این امر اختلاف نظر مالک این عروسک با سازندگان خندوانه و تلویزیون بود که این مساله خوشبختانه حل شد و جناب خان به خندوانه در فصل پنج حضور دارد. طبق خبرهای موثق مالکیت جناب خان به تلویزیون واگذار شده است.

معاون حقوقی و امور مجلس سازمان صدا و سیما گفت : با تلاش معاونت حقوقی و امور مجلس صداو سیما و براساس پیگیری‌های به عمل آمده تمامی حقوق مالکیت طرح صنعتی، علامت تجاری و کاراکتر عروسکی جناب خان به رسانه ملی واگذار شد.



دکور متفاوت و زیبای خندوانه در فصل پنج
کار طراحی دکور این فصل توسط سپیده شریفی انجام شده است. باتوجه به جدی بودن موضوع کم آبی در کشور، و لوله هایی که در دکور برنامه وجود دارد یادآور این موضوع می باشد. در آینده اطلاعات و عکس های بیشتری در اختیار شما قرار خواهیم داد.

رامبد جوان طراح و مجری خندوانه
رامبد جوان بازیگر ، مجری و کارگردان ایرانی متولد ۱ دی سال ۱۳۵۰ در تهران می باشد. نام کامل وی رامبد جوان تبریزی است و خانواده وی اصالتی آذری دارند. او از سال ۷۳ فعالیت هنری خود را به ترتیب از تئاتر ، تلویزیون و سینما آغاز کرد. او بیشتر در نقش ها و کارهای طنز فعالیت کرده و شروع شهرت وی را می توان مربوط به بازی در مجموعه خانه سبز دانست. در حال حاضر همسر وی نگار جواهریان است. شما می توانید از لینک “بیوگرافی و عکس های رامبد جوان” درمورد این هنرمند بیشتر بدانید.

عکس دکور فصل پنجم خندوانه

رامبد جوان و سید هومن شاهی خواننده تیتراژ ابتدایی خندوانه


امیر عباس اشرف مدیر روابط عمومی شبکه نسیم درباره برنامه های این شبکه گفت: طبق برنامه ریزی قبلی برنامه “خندوانه” با اجرای رامبد جوان و با بازگشت جناب خان در ابتدای ماه مبارک رمضان روی آنتن خواهد رفت.

اولین قسمت خندوانه در فصل پنجم ، روز چهارشنبه ۲۸ ادیبهشت ۹۷ آغاز می شود. این برنامه در روزهای چهارشنبه ، پنج شنبه و جمعه هر هفته از شبکه نسیم در ساعت ۲۳ پخش خواهد شد.

فصل پنجم خندوانه

 



:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم لاک قرمز

دانلود فیلم لاک قرمز

فیلم لاک قرمز سال‌هاست در سینمای ایران گونه‌ای از فیلم با عنوان واقع‌گرای اجتماعی با موضوعات مختلف ساخته ‌می‌شود. مهمترین فیلمساز این جریان بی‌شک اصغر فرهادی است که شخصیت‌های فیلم‌هایش اغلب از طبقه متوسط و فرودست جامعه هستند و به مشکلاتی که توده مردم با آن دست و پنجه نرم ‌می‌کنند پرداخته است. به بهانه نقد فیلم «لاک قرمز»، اولین فیلم سید جمال سید حاتمی (دستیار کارگردان کمال تبریزی در اغلب فیلم‌هایش) گریزی کوتاه به این گونه سینمایی و ریشه‌های آن خواهیم زد. قابل توجه است که خطر لو رفتن بخشی از داستان وجود دارد.

واقع‌گرایی یا رئالیسم در سینمای جهان پس از جنگ جهانی دوم در ایتالیا تحت عنوان نئورئالیسم شکل گرفت. جنگ قسمت عمده چینه چیتا (نام استدیو بزرگ و مجهز فیلمسازی در ایتالیا) را ویران کرده بود و به دلیل نبود امکانات استدیویی و تجهیزات، لوکیشن‌های فیلم‌های نئورئالیستی متکی بر محل‌های واقعی شد و فیلمبرداری آن خامی و زمختی فیلم‌های مستند را به خود گرفت. فیلمساز‌های مهم آغازگر این جریان ویتوریو دسیکا، لوکینو ویسکونتی و روبرتو روسیلینی بودند و مهمترین فیلم این سبک دزد دوچرخه ساخته دسیکا بود. در ایران پیش از انقلاب فریدون گله با ساخت فیلم‌هایی همچون کندو و زیر پوست شهر، فیلم‌هایی که اجتماعی بودند و در مکان‌های واقعی ساخته می‌شدند و هدفشان پرداختن به معضلات اجتماعی بود فاصله خود را با فیلمسازان آن زمان مشخص کرد. سال‌های پس از انقلاب کیانوش عیاری که به شدت به سینمای ایتالیا علاقه‌مند بود فیلم‌هایی متأثر از نئورئالیسم ساخت که شاید مهمترین آن‌ها «آبادانی‌ها» باشد که اقتباسی موفق از «دزد دوچرخه» است. در این سبک فیلمسازی تمام تلاش فیلمساز آن است که مخاطب بپذیرد که فیلم گوشه‌ای عریان و حقیقی از جامعه است. در اغلب این دسته فیلم‌ها به مشکلات اجتماعی همچون فقر، بیکاری، بی‌پولی، اعتیاد و موارد اینچنینی پرداخته می‌شود.

«لاک قرمز» به عنوان فیلمی اجتماعی با رگه‌هایی از واقع‌گرایی، قصه اکرم (با بازی پردیس احمدیه) دختری شانزده ساله را روایت می‌کند که با پدر معتادش (که قصد دارد با ساخت عروسک خرج خانواده‌اش را بدهد)، مادرش و خواهر و برادر کوچکترش در جنوب شهر زندگی می‌کند. مرگ پدر زندگی این خانواده را با مشکلات زیادی روبرو می‌کند.

فیلمنامه این فیلم از نوع شخصیت محور است به این معنی که یک شخصیت مرکزی در داستان درگیر موقعیتی شده است و تلاش می‌کند تا خود را به وضع آرام قبلش بازگرداند اما مجبور می‌شود که مسیری را طی کند که او را به درکی تازه از زندگی می‌رساند و تبدیل به آدمی دیگر می‌کند. این تغییر هدف یک فیلمنامه شخصیت محور است. برای مثال در فیلم فروشنده، به عنوان یک فیلم با فیلمنامه شخصیت محور، عماد درگیر یک مشکل شده است و تمام تلاش‌اش را می‌کند تا مقصر را پیدا و مجازات کند. در انتهای داستان تصمیم عماد برای انتقام گرفتن تغییری برگشت‌ناپذیر در شخصیت او پدید می‌آورد. پس از آن او دیگر عماد سابق نیست. در فیلم «لاک قرمز» هم اکرم شخصیت محوری و اصلی داستان است. مهمترین هدف او در فیلم این است که غرورش را از دست ندهد. غروری که تنها ارث پدر برای اوست. او تمام تلاش‌اش را در راستای هدفش می‌کند و در انتها تغییری برگشت ناپذیر در شخصیت‌اش رخ می‌دهد.

شخصیت‌های فرعی این فیلم اغلب خاص، یکتا (یونیک) و پرداخته شده هستند. شخصیت پدر معتاد شبیه به هیچ یک از پدران معتادی که تا به حال در سینما دیده‌ایم نیست. او دخترش را به خاطر زدن لاک شماتت نمی‌کند چون حفظ غرور دخترش برایش مهم است. مثل غرور خودش که اجازه نمی‌دهد تا عروسک‌سازی را تعطیل کند و میز و صندلی بسازد. اما طرز برخوردش با مادر اکرم (با بازی بسیار خوب پانته‌آ پناهی‌ها) نوعی تناقض رفتاری در شخصیت‌اش است که او را پیچیده و باورپذیر می‌کند. لحظه‌ای که اکرم به خانه برمی‌گردد و حمایت پدر را از مادرش می‌بیند در حالی که همین چند لحظه پیش او را زده است ما به شناخت تازه‌ای از این خانواده می‌رسیم. آن‌ها بسیار به واقعیت نزدیک شده‌اند. شخصیتی که از مادر پرداخته شده نیز بسیار تازه است. او برعکس همه مادرهایی رفتار می‌کند که تا به حال دیده‌ایم. به دلیل ترس‌هایش و عدم اطمینانی که به خود دارد توانایی حفظ خانواده را ندارد و در لحظه بحرانی داستان از ترس، بچه‌ها را گذاشته و فرار می‌کند. این خاص و عجیب بودن شخصیت‌ها در عین حال به واقعی شدن‌شان کمک کرده و همدلی برانگیزشان کرده است.

در این فیلم تعمداً تمامی بزرگ‌ترها، اقوام، همسایه‌ها و هر کسی که کمکی از دستش برمی‌آید خودخواه، ناتوان یا ترسو هستند تا قهرمان داستان (اکرم) یک تنه در مقابل همه مشکلات بیاستد. بازی تأثیرگذار او وقتی که پشت آسایشگاه اعتراض می‌کند که «مگه ازتون خواستم کمکم کنید؟» دوباره نشان می‌دهد که دختر فقط یک هدف دارد. او می‌خواهد به هر قیمتی که شده غرور خود و خانواده‌اش را حفظ کند.

در سینمای داستانی کلاسیک تلاش هر فیلمی خلق شخصیت‌ها و موقعیت‌هایی است که مخاطب با آن‌ها همراه شود، خود را جای شخصیت‌ها بگذارد و همراه با آن‌ها نگران شود، اشک بریزد و برای پیروزی‌شان شوق داشته باشد. شکل کارگردانی، موقعیت دوربین و محل قرارگیری شخصیت‌ها به گونه‌ای است که پس از گذشت مدت کمی از داستان مخاطب متوجه می‌شود که همراه با اکرم خواهد بود. مثلاً جایی که پدر و مادر دعوایشان می‌شود، اکرم خواهرش را از خانه بیرون می‌برد و ما هم همراه او از حادثه دور می‌شویم. انتخاب درست فیلمساز و فیلمنامه‌نویس (امیر عبدی) در زاویه دید داستان‌شان کاری می‌کند که ما غمخوار و نگران اکرم باشیم و هدف او به هدف ذهنی ما در طول تماشای فیلم تبدیل شود. برای مثال وقتی که پدر از پشت بام می‌افتد همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا ما اضطراب و نگرانی اکرم را حس کنیم و همراه با او بترسیم. دوربین همراه با اکرم از پله‌ها بالا می‌آید و از پشت سرش ناگهان پدر می‌افتد و صدایی مهیب (که آشکارا هیچ دلیل منطقی ندارد و ایده درستی است که در صداگذاری انجام شده) شنیده می‌شود تا نگرانی ما بر نگرانی اکرم منطبق شود.

تنها قسمتی از فیلم که زاویه دید روایت داستان آگاهانه تغییر می‌کند لحظه‌ای است که اکرم در ترمینال فرار می‌کند و مادر در سکانسی تأثیرگذار با قاب‌بندی و تدوین ضربه‌ای (جامپ کات) درست به دنبال دخترش می‌دود. اهمیت این تغییر زاویه دید در آن است که مخاطب همراه با مادر از تنهایی می‌ترسد و تصمیم او را در ترک فرزندانش کمی راحت‌تر می‌پذیرد.

شکل تدوین درست پس از مرگ پدر نیز نشان می‌دهد که فیلم‌ساز برای هر بخش از روایت‌اش تدبیر ویژه‌ای دارد. تصویر سیاه می‌شود و در چند نمای متوالی که سکون دارد اکرم و مادر را می‌بینیم که سکوت کرده و در خود فرو رفته‌اند تا ما غم این حادثه و بحرانی که به سمت‌شان خواهد آمد را درک کنیم. دیالوگ کنایه آمیز خاله به اکرم که « برو لاک‌ات رو پاک کن زشته» در راستای هدف اصلی فیلم است و در پایان بندی قرینه خود را پیدا می‌کند. در چنین خانواده‌ای میان جامعه خودخواه فعلی ایران که هیچکس را یارای کمک به دیگری نیست و هر چه ضعیف‌تر باشی احتمال نابودی‌ات بیشتر است مرگ پدر با نابودی و از هم گسیختگی خانواده از فقر هم‌تراز است.

در سینمای واقع‌گرای ایران دو رویکرد دیده می‌شود. فیلم‌هایی که تلاش دارند واقعیت جامعه را بدون واسطه و در عین حال تلخ برای مخاطب بیان کنند تا آیینه‌ای از جامعه به اهالی‌اش نشان دهند که نمونه‌های خوب اینگونه فیلم‌ها اغلب هولناک و بسیار متأثرکننده می‌شوند. اما دسته‌ای دیگر در فضای تلخ و واقعی جامعه به دنبال نقاط امیدی می‌گردند که از درون شخصیت‌هایشان به جهان فیلم اضافه می‌شود. این فیلم‌ها به واسطه این نگرش از تلخی فاصله می‌گیرند اما در عین حال می‌توانند عمیق‌تر و هولناک‌تر جلوه کنند. «لاک قرمز» بی‌شک به دسته دوم تعلق دارد. پیرامون واقع‌گرایی در فیلم «لاک قرمز» با اشاره به سکانسی که اکرم به بیمارستان می‌رود تا مادرش را که پلیس‌ها پیدایش کرده‌اند ببیند نگاه تازه‌ای می‌توان دریافت کرد. شکل فضاسازی، طراحی صحنه و نورپردازی در آن سکانس کاملاً برخلاف واقعیت است. مخاطب در این سکانس کاملاً با یک تصویر انتزاعی طرف است. یک تخت وسط اتاقی کاملاً سفید که فقط مادر روی آن نشسته و بالش‌اش را در دست گرفته است. صداهایی که بر تصویر شنیده می‌شوند همگی غیر واقعی‌اند و ربطی به آن صحنه ندارند. همه این المان‌ها در کنارهم حسی را به مخاطب منتقل می‌کند که هیچ‌گاه در یک تصویر واقع‌گرای صرف به‌وجود نمی‌آید و به واسطه آن یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌های فیلم با انتخاب‌های درست فیلمساز و بازی معرکه پانته‌آ پناهی‌ها شکل می‌گیرد.

 نوع پایان‌بندی داستان که نقطه قوت فیلم به‌حساب می‌آید هوشمندی و در عین حال نگون بختی شخصیت محوری را نشان می‌دهد. او که در تمام مدت فیلم تلاش می‌کرد که همچون پدرش شود، رخت عروسی خود را تکه تکه می‌کند تا استعاره‌ای معنادار از آینده‌اش شکل بگیرد و حال او لباس مادرش را می‌پوشد تا برای خواهر و برادرش نقش مادر را بازی کند. در انتهای فیلم دوربین سراغ دختری دبیرستانی می‌رود تا حلقه‌ای غم‌انگیز در فیلم شکل گیرد و حرف فیلمساز را کامل کند. فاصله شخصیت جدید فیلم، دختر دبیرستانی، تا محکوم شدن به سرنوشت اکرم فقط به یک حادثه همچون مرگ پدر بستگی دارد.

فیلم اول سید جمال سید حاتمی بی‌ایراد نیست. در بخشی از داستان زیاده‌گویی دارد و خرده‌ قصه‌هایی از فیلم آنقدر جذاب از آب در نیامده است. گاهی مخاطب از موضوع اصلی دور می‌ماند و گاهی شخصیت‌ها به زور به او اطلاعات می‌دهند. برای مثال رفتن به اراک و داستان پسر خاله علی‌رغم وجود ایده‌ی خوردن غذا در کوچه که جذاب است فیلم را از ریتم می‌اندازد و مخاطب را دور می‌کند اما در مجموع به علت انتخاب درست ویژگی‌های شخصیت و موقعیت‌های انتخابی و همچنین زاویه دید درست و ریزه‌کاری در فیلمنامه و اجرا تجربه‌ای دوست‌داشتنی و قابل قبول از آب در‌آمده است. شاید تیزر تبلیغاتی معمولی فیلم دلیل مهمی برای فروش کم‌اش به حساب بیاید اما بی‌شک این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های حال حاضر روی پرده است.



:: بازدید از این مطلب : 144
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم نهنگ عنبر 2

 دانلود فیلم نهنگ عنبر 2

خلاصه داستان فیلم نهنگ عنبر 2:

ارژنگ ( رضا عطاران ) و رویا ( مهناز افشار ) بالاخره پس از سالها با یکدیگر ازدواج کرده اند و در حال رانندگی برای رسیدن به محل برگزاری مراسم ازدواجشان در شمال می باشند. آنها در طول مسیر خاطرات گذشته خود را مرور می کنند اما...

کارگردان

سامان مقدم : متولد سال 1347 می باشد و فارغ التحصیل رشته سینما است . مقدم اولین تجربه سینمایی خود را با دستیار کارگردانی « ردپای گرگ » در کنار مسعود کیمیایی بدست آورد. وی پس از این همکاری، در فیلمهای « ضیافت » و « سلطان » نیز دستیار کارگردان مسعود کیمیایی بود تا اینکه در سال 1377 اولین فیلم بلند خود به نام «سیاوش » را کارگردانی کرد که با استقبال مناسبی مواجه شد. مقدم در سالهای بعد آثار موفقی از جمله فیلم پرفروش « مکس » را کارگردانی کرد که با استقبال بسیار خوب تماشاگران همراه بود. « نهنگ عنبر » از جمله پرفروش ترین فیلمهای سامان مقدم تا به امروز بوده و حالا قسمت دوم اثر با نام « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » به سینما آمده.

 

درباره فیلم « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » :

ساخت دنباله برای یک فیلم در نقاط مختلف دنیا، اغلب با در اختیار داشتن فیلمنامه و جزئیات جدید ساخته می شود و روانه سینما می شود. مثال ساده موفق در این مورد را می توان « ترمیناتور » نامید که در قسمت اول موفقیت بالایی کسب نمود و در قسمت دوم به کمال رسید. اما در آثار کمدی کمتر دیده شده که یک اثر بتواند موفقیت های قسمت نخست را تکرار نماید و به همان میزان که در قسمت نخست لبخند را بر لب تماشاگران نشانده، در قسمت دوم نیز موفق به انجام اینکار شود. « نهنگ عنبر 2 : سلکشن رویا » دقیقاً اثری است که چنین وضعیتی دارد.

قسمت دوم « نهنگ عنبر » فاقد خط داستانی مشخصی است و تمام و کمال در فلشبکی دنبال می شود که اتفاقاً در این ارجاع به گذشته هم خبری از فیلمنامه نیست. فیلم که آغاز می شود مخاطب با مجموعه ای از حرکات موزون مواجه می شود که مشخصاً شبیه به کلیپ هایی است که در دو سال اخیر از طریق شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته می شود و در آن افراد مختلف سعی در بامزه بودن با تقلید از موزیک ویدئوهای مشهور دارند. اینکه در قسمت دوم، سامان مقدم چند دقیقه از زمان فیلم را بطور تمام و کمال به بازسازی یک قطعه از فیلم موزیکال « گریس » با بازی جان تراولتا و اولیویا نیوتن اختصاص داده، نشان می دهد که مقدم بیش از آنچه که نیاز بوده تحت تاثیر فعالیت افراد در شبکه های اجتماعی قرار گرفته است و حال برای آنان رقیبی جدی ایجاد کرده.

البته بازسازی هر اثر یا رویدادی به تنهایی یک ضعف محسوب نمی شود بلکه نیاز هست تا پیش از به کارگیری، کارکرد و بستر مناسب آن موقعیت مهیا شود تا به یک انسجام درونی در اثر منجر شود. اما در « سلکشن رویا » فیلم به یکباره از « گریس » به موسیقی جاز گریزی می زند و به یکباره مایکل جکسون را در ابتدایی ترین و بی منطق ترین شکل ممکن به فیلم اضافه می کند تا هم بازیگران قر کمری داده باشند و هم مخاطب احیاناً با تماشای حرکات موزون به وجد آمده باشند؛ حرکات موزونی که خارج از کادر و قاب سینماست و به هر بهانه ای در تصویر به نمایش در می آید.

در قسمت دوم شخصیت جدیدی نیز به داستان اضافه شده که دوست صمیمی ارژنگ و رویاست اما بطور عجیبی ابداً در قسمت یک حضوری نداشته اما در قسمت دوم تقریباً در تمام لحظات زندگی این دو حضور دارد! شهاب که حسام نواب صفوی نقش آن را ایفا می کند، شخصیت معلوم الحالی است که نه پرداخت مناسبی دارد و نه مشخصاً وضعیتش در طول داستان قابل وصف است. به درستی مشخص نیست که از کجا آمده و چطور در داستان قرار گرفته و به یکباره در طول داستان نیز به حال خود رها می شود تا بتوانیم دوباره او را در سکانس آخر ببینیم که بازگشته! بطور کل حضور این شخصیت جز آنکه موقعیت شوخی دیگر بازیگران را مهیا نماید، توفیق دیگری نداشته.

شاید تنها نکته مثبت فیلم را خودِ رضا عطاران دانست که در سالهای اخیر به تنهایی ژانر مختص به خود را در سینمای ایران پایه گذاری کرده، ژانری که در آن تمام بارِ کمدی فیلمنامه های به شدت ضعیف و نم پس داده بر دوش او قرار داده می شوند و او هم با طنازی ذاتی اش به خوبی از پسِ اجرای آنها بر می آید. عطاران در « سلکشن رویا » طنازی قسمت نخست را ندارد و اگرچه گاه و بی گاه با قر کمر و مخصوصاً تقلید حرکات جان تراولتا ، می تواند لبخند موقتی را بر لب مخاطب ایجاد نماید اما در بخش اعظمی از فیلم سرگردان است و حتی او نیز نمی تواند فیلمنامه اثر را از منجلاب خارج نماید.

 



:: بازدید از این مطلب : 129
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم مصادره

دانلود فیلم مصادره

فیلم مصادره > مصادره نخستین فیلم مهران احمدی در مقام کارگردان و یکی از فیلم‌های سی و ششمین جشنواره فیلم فجر است. مهران احمدی را به واسطه‌ی بازی‌هایش که بیشتر در ژانر کمدی بوده می‌شناسیم اما این‌بار دست به ساخت یک طنزسیاسی زده است. ایده‌ی اولیه‌ی این فیلم ایرانی جذاب است و فیلم با یک شروع جذاب امیدهایمان را برای تماشای یک کمدی متفاوت و جلوتر از سایر کمدی‌های گیشه‌ای مرسوم در سال‌های اخیر سینمای ایران، زنده می‌کند. اسماعیل، کارمند اداره‌ی ساواک (البته به صورت آزمایشی!) که تنها، ماموریت خرید وسایل مورد نیاز اداره را به عهده داشته، پس از انقلاب مورد بازجویی قرار گرفته و مجبور است کشور خود را ترک کند. همانطور که گفته شد حادثه‌ی محرک فیلم جذاب است و خبر از یک کمدی سیاه با رگه‌هایی از کنایه‌های سیاسی می‌دهد. در همان شروع، شخصیت مجبور است دارایی های خود را که مهمترین آن یک زمین است رهاکرده و به همراه همسر غیرایرانی خود کشورش را ترک کند. فیلم به روایت این دست آدم‌ها که شاید در زمان انقلاب نقش به خصوصی نداشتند اما دچار زیان‌هایی شدند می‌پردازد. همسر اسماعیل زنی از خطه‌ی آمریکای لاتین است و این موضوع بستر طعنه‌هایی به روابط سیاسی ایران و کشور‌های حاضر در این ناحیه و همچنین تصوراتی را که مردم ایران از آمریکای لاتین دارند فراهم می‌کند. فیلمساز تا اینجا دست روی ایده‌های خوبی گذاشته بود اما فیلم از جایی که اسماعیل ایران را ترک می‌کند روند نزولی خود را آغاز می‌کند. گویی مجددا باید شوخی‌های جنسی، درگیری‌های لفظی، اتکا به بازی رضا عطاران و موقعیت‌هایی را که از مسیر فیلمنامه خارج هستند مانند سایر فیلم‌های کمدی ایران شاهد باشیم. موقعیت‌هایی که دیگر موجب خنده‌ی مخاطب باهوش سینما نمی‌شود. 

حادثه‌ی محرک فیلم جذاب است و خبر از یک کمدی سیاه با رگه‌هایی از کنایه‌های سیاسی می‌دهد
فیلمساز سعی می‌کند در ادامه برای پر کردن میان فیلم، شبکه‌های ماهواره‌ای و آدم‌های ساواکی سابق را که حال در آنسوی مرز‌ها علیه ایران تبلیغات می‌کنند هدف بگیرد (به نوعی شبیه به کاری که مهران مدیری در طنز «بمب خنده» می‌کند) اما مخاطب سردرگمش بیشتر به دنبال این می‌گردد که مسیر اسماعیل قرار است به کجا ختم شود. موتیف‌های (عامل تکرار شونده) پی‌در‌پی از اینکه اسماعیل مدام به صورت تلفنی وضعیت زمینش را پیگیری می‌کند بیش از همان بار اول کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند. هومن سیدی (در نقش پسر اسماعیل) به نوعی جز تکرار بازی‌اش در سریال عاشقانه چیز تازه‌ای در این فیلم ندارد. شخصیت‌های دیگر نیز به خوبی پرداخت نشده‌اند از جمله دوست اسماعیل (با بازی بابک حمیدیان) که فقط جاهایی که فیلمنامه نیاز به گره‌گشایی دارد خود را نشان می‌دهد یعنی جایی مثل کمک کردن به اسماعیل برای رفتن از ایران و همچنین جمع کردن پایان فیلم.

فیلم به لحاظ فیلمبرداری جنس تصویری از نوع فیلم‌های فانتزی مانند Amelie دارد. به نوعی من اسم این نوع تصویر را تصویری از جنس فانتزی می‌گذارم که ویژگی‌هایی همچون رنگ‌هایی با Saturation و Sharpness زیاد دارند. در فیلم بمب پیمان معادی نیز به دلیل داشتن چنین فضایی شاهد تصویری از جنس فانتزی بودیم. گویی فیلم‌هایی از قبیل Amelie الگویی برای تصویر سازی فانتزی به شمار‌ می‌آیند. همچنین باید ذکر کرد که احمدی در جاهایی (به خصوص مرتبط با فضای آمریکای لاتین) سعی کرده دکوپاژ فیلم‌های وسترنی را پیاده کند که به زعم برخی شاهد فیلم کمدی وسترن باشیم. از جمله سکانسی که خود مهران احمدی وارد می‌شود و شاهد یک دکوپاژ وسترنی در پایان بندی فیلم هستیم.



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : downloadfilmirani5

دانلود فیلم تگزاس

 دانلود فیلم تگزاس

فیلم تگزاس > مسعود اطیابی بعد از فیلم «ماه‌گرفتگی» که تجربه‌ای شکست‌خورده در ژانر سیاسی-اجتماعی بود و هنوز هم به اکران درنیامده است، با«تگزاس» برگشته است. اصولاً خاصیت اطیابی این است که همیشه سوار بر موج است. یک روز «مصائب دوشیزه» می‌سازد و یک روز «تگزاس».اطیابی فاقد تفکر سینمایی و جهان‌بینی است که از یک کارگردان انتظار می‌رود. وقتی فیلم‌هایی چون «عصبانی نیستم» و «آشغال‌های دوست‌داشتنی» برچسب حامی جریان فتنه می‌خورند، «ماه‌گرفتگی» را می‌سازد که قرار است نگاهی بی‌طرفانه به اتفاقات سال هشتادوهشت داشته باشد و در عوض اثری فاقد هویت می‌سازد. این روزها هم که زوج سام درخشانی-پژمان جمشیدی حسابی روی بورس هستند اگر«تگزاس» را نمی‌ساخت باید تعجب می‌کردیم.
«تگزاس» همه عناصر جذب مخاطب را دارد. یک داستان کمدی با ستاره‌هایی شناخته‌شده و محبوب و روایتی که آن‌سوی مرزها، جایی که زنان بی‌حجاب و سواحل زیبا و موسیقی و شادی فضای فیلم را می‌سازد، از همین روزهای اول اکران فروش بالای «تگزاس» را تضمین کرده‌اند؛ اما بعید میدانم کسی از سالن سینما خارج شود و بگوید:” چه فیلم خوبی “. مطمئناً همه تماشاگران اظهار خواهند کرد که در طول فیلم سرگرم شده‌اند و اوقات خوبی داشته‌اند و احتمالاً درصد بالایی از مخاطبان سینمای ایران از نمایش بدبختی‌ها و مشکلات جامعه گلایه خواهند کرد و«تگزاس» را به‌عنوان یک زنگ تفریح قابل‌قبول معرفی خواهند کرد. «تگزاس» سرگرم‌کننده است اما اساساً در مقوله سینما جایی ندارد. «تگزاس» اثری کاملاً صنعتی است و مانند یک کالا به مخاطب عرضه می‌شود و اتفاقاً تاجران این فیلم، نمی‌گویم فیلم‌سازان، قدرت چانه‌زنی خوبی هم دارند و کالایشان را به‌راحتی به خورد مخاطب می‌دهند. مخاطب هم از دیدن این‌همه رنگ و لعاب و شادی و موسیقی لذت می‌برد و از معامله‌ای که انجام داده است، راضی سالن سینما را ترک می‌کند. «تگزاس»در دورنمای سینمای ایران، به گیشه هم رونق می‌بخشد و چرخ سینما را می‌چرخاند و همه باید راضی باشند، مگر نه؟
اما در این میان، «تگزاس» هم مانند فیلم‌های مشابهش که اتفاقاً این روزها از درودیوار می‌بارند، نه‌تنها چیزی به سینمای ایران اضافه نمی‌کند که ژانر کمدی را بیش‌ازپیش به قهقرا می‌برد. فیلم‌هایی چون «تگزاس» معنای کمدی را در سینمای ایران عوض کرده‌اند و صرف خنده گرفتن از مخاطب، آن‌هم با شوخی‌های جنسی و مبتذل، بیننده را راضی نگه می‌دارند و فیلم‌سازان بعدی را نیز تشویق به ساخت فیلم¬هایی بی سروشکل و شلخته‌وار می‌کنند که فقط با تبعیت از چند شیوه آزمون پس داده، کیلویی ساخته و تولید می‌شوند و سود خوبی به همراه می‌آورند. تکلیف سینما این وسط چه می‌شود و آینده ژانر کمدی که یکی از مهم‌ترین شاخه‌های سینما در هر کشوری است، در این میان هرروز بیشتر به پوچی و فنا نزدیک می‌شود.
حتماً می‌پرسید که چرا تا این حد ظالمانه به «تگزاس» می‌تازم.  «تگزاس» نه پیرامون یک موقعیت کمدی شکل‌گرفته و نه لحظه‌های کمدی فیلم پرداخت‌شده‌اند. تمام چیزی که «تگزاس» را به فیلمی خنده‌دار تبدیل می‌کند، شوخی‌های لحظه‌ای است که خام و سطحی هستند و کلیت فیلم «تگزاس» را مانند مجموعه‌ای از جوک‌های جاری در فضای مجازی و پیام‌های دست‌به‌دست شده این روزها می‌کنند که در اصل قامت سینمایی اثر را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، شخصیت‌های فیلم هستند که به‌شدت پرداخت‌نشده و دم‌دستی هستند و کاریکاتور وار در فیلم‌نامه بی‌دروپیکر فیلم این‌سو و آن‌سو می‌روند و حتی از تبدیل‌شدن به یک تیپ کمدی معمول هم عاجز هستند. همین شخصیت‌های سطحی هم آن‌قدر محتاطانه به تصویر درمی‌آیند و آن‌قدر فیلم‌ساز سعی در دور زدن خط قرمزها با به حاشیه رفتن و نمایش چیزهایی که شبیه خط قرمز هستند بیننده را گول میزند. بازی با عناصری مثل حوله پله، مایو پله و ازاین‌دست، همه برای این به فیلم اضافه‌شده‌اند که بیننده احساس کند در سینما نشسته و در حال تماشای فیلمی است که حرف‌هایش را در لفافه پیچیده و غیرمستقیم او را تهییج می‌کند. حال‌آنکه تنها چیزی که در لفافه «تگزاس» پیچیده شده، حقه‌های معمولی است و سوءاستفاده از مخاطبی که سال‌ها همه‌چیز برایش خط قرمز بوده است و احساس می‌کند با «تگزاس» دارد از این خط قرمزها عبور می‌کند. بازیگر زن اصلی فیلم، فضای شاد و رنگارنگ برزیل و اسطوره‌ای به نام پله، همه فقط سرپوش‌های جذابی هستند که روی باطن بی‌خاصیت فیلم گذاشته‌شده‌اند. شعار “هیچ‌وقت یک ایرانی را تهدید نکن، حتی تو تگزاس ” هم با قلقلک دادن حس ناسیونالیستی اکثر ایرانیان و کنایه‌ای به محمدجواد ظریف هم از دیگر نشانه‌های حقه‌های توخالی «تگزاس» است. بازیگران حتی سعی نمی‌کنند بازی کنند و شخصیت‌های آشفته‌شان را کمی واقعیت ببخشند، چون هدف فیلم اساساً چیز دیگری است و مهم نیست که بازیگران یا دیگر عوامل فیلم چگونه عمل کنند، به لطف بودجه خوب فیلم و امکاناتی که در خارج از ایران فراهم است، نماهای هلی شات از تعقیب و گریز خودروهای گران‌قیمت و دلبری‌های بازیگران زن خارجی و همه زیبایی‌های بصری لوکیشن‌های فیلم، احتمالاً بیننده اصلاً توجهی به این بازی‌ها نمی‌کند. از سام درخشانی که انتظاری نمی‌رود، بازیگران دسته چندمی خارجی که بیش‌تر شبیه ستارهای فیلم‌های مستهجن گریم شده‌اند هم درخششی ندارند. حمید فرخ نژاد که روزگاری ستاره‌ای بود که می‌توانست خیلی از طرفدارانش را مجاب به دیدن فیلمی کند در «تگزاس» شبیه شخصیت بازی ماریو این‌طرف و آن‌طرف می‌دود و بیننده را با این سؤال تنها می‌گذارد که شمایل فرخ نژادی که در«عروس آتش»، «ارتفاع پست»، «چهارشنبه‌سوری»، «گشت ارشاد» و حتی «دموکراسی تو روز روشن» دیده‌بودیم، در کجای راه جامانده است.
در کنار همه انتقاداتی که به همه جنبه‌های «تگزاس» وارد میدانم، لازم است از پژمان جمشیدی به‌عنوان تنها کورسوی روشن این فیلم نام ببرم. شخصیت جمشیدی به‌اندازه بقیه کاراکترها تصنعی است و برقراری ارتباط با او سخت است. موهای رنگ‌شده ورگه‌هایی ازآنچه در فرهنگ‌عامه “اواخواهر ” می‌خوانند در شخصیت وی تنیده شده تا بیشتر بیننده را گول بزنند؛ اما این‌که در کنار حمید فرخ نژاد، بازی جمشیدی بیشتر به چشم می‌آید یک پیروزی مهم برای جمشیدی است. او تنها بازیگر فیلم است که جلوی دوربین راحت است و خشک و بی‌تفاوت ظاهر نمی‌شود. «تگزاس» برای پژمان جمشیدی، در ادامه مسیر رو به رشد بازیگری‌اش است. در جواب انتقاداتی که به این بازیگر می‌شود که از فوتبال وارد سینما شده است، دوست دارم بدانم خیلی دیگر از بازیگران که اکنون فیلم‌هایشان پرفروش‌ترین‌های سینمای ایران است، آن‌هایی که مصاحبه‌های طولانی می‌کنند و راجع به همه‌چیز نظر می‌دهند اما تحصیلات آکادمیکشان به دیپلم قد نمی‌دهد، از کجا وارد سینما شده‌اند؟ چند تا از بازیگران سینمای ایران در یک‌شب نشینی و یا یک شام دوستانه توسط محمدرضا شریفی‌نیا کشف‌شده‌اند و اکنون جز بازیگران مطرح سینمای ایران هستند؟ اگر قرار است از خواستگاه بازیگرانمان انتقاد کنیم، بد نیست در کنار جمشیدی کمی هم به دیگران بپردازیم.
درنهایت آنچه «تگزاس» را بیش از هر چیزی توهین‌آمیز می‌کند، وقاحت فیلم در نشان دادن این است که اصلاً حرفی برای گفتن ندارد. از تیتراژ ابتدایی فیلم و موسیقی که بیننده سرخورده و خسته را در سینما سرحال می‌آورد اما عین توهین به ذات موسیقی است تا پایان فیلم و راهی که برای ساخت قسمت دوم فیلم شکل‌گرفته است، نشان می‌دهد که «تگزاس» هیچ علاقه‌ای به تفکر سینمایی و خلق یک اثر کمدی ندارد و تمام چیزی که برایش مهم است، فروش فیلم و جیب مخاطب است. فروشی که حتماً به آن دست خواهد یافت و احتمالاً ساخت قسمت دوم را هم میسر خواهد کرد و ما سینمایی‌ها هم در این کسادی بازار کمدی چاره‌ای جز رضایت به روشن ماندن چراغ سینما نداریم.



:: بازدید از این مطلب : 132
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 خرداد 1397 | نظرات ()